رسول خدا -صلّی الله علیه وسلّم- خوش سیماترین و خوش رفتارترین مردم بود. ایشان -صلّی الله علیه وسلّم- بیشرم و ناسزاگو و پرهیاهو در بازارها نبود و بدی را با بدی پاسخ نمیداد، بلکه از دیگران گذشت میکرد و هرگز به خاطر ستمی که به او شده، انتقام نمیگرفت؛ مگر اینکه چیزی از حرامهای خدا از سوی کسی جایز شمرده شده باشد؛ پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- در چنین شرایطی از هر زمانی بیشتر خشمگین میشد. وی هرگاه بین دو کار مُخیَّر میگردید در صورتی که گناهی در آن نبود، آسانترین آندو را انتخاب میکرد. رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- هیچگاه با دست مبارکش چیزی یا بردهای یا زنی یا خدمتکاری را (به عنوان تنبیه) نزده است مگر زمانی که در راه خدا جهاد کرده باشد. أنس -رضي الله عنه- در این مورد میگوید: «ده سال خدمتکار پیامبر خدا -صلّی الله علیه وسلّم- بودم، هرگز به من اف نگفت و به خاطر هر کاری که انجام میدادم، نفرمود: چرا چنین کردی؟ و یا به خاطری ترک کاری یا چیزی، نفرمود: چرا آن را انجام ندادی؟»
وقتی رسول خدا -صلّی الله علیه وسلّم- با کسی دست میداد یا کسی با او دست میداد، دستش را از دست او جدا نمیکرد تا وقتی که آن شخص دست خود را از دست پیامبر برمیداشت و به چهرهی او رو میکرد و با او سخن میگفت تا او گمان کند که نزدش از همهی مردم محبوتر است. جریر بن عبدالله -رضي الله عنه- میگوید: «از زمانی که مسلمان شدم، پیامبر هر وقت مرا دیده، لبخند بر لبانش نقش بسته است.» عبدالله بن حارث -رضي الله عنه- میگوید: «کسی را ندیدم که از رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- خندانتر باشد.»
هنگامی که پیامبر خدا -صلّی الله علیه وسلّم- سخن میگفت، هر کسی میخواست کلماتش را بشمارد میتوانست آنرا بشمارد. سخنانش شمرده شمرده و جدا از هم بود و هر کسی سخنی را از او میشنید آن را میفهمید. وی پشت سر هم و سریع صحبت نمیکرد و کلمات را سه بار تکرار میفرمود تا فهمیده شود و اگر خبری از شخصی به او میرسید، نمیفرمود: منظور فلانی از این حرف چیست یا چرا چنین گفته است؛ بلکه میفرمود: منظور آن گروهها که چنین و چنان میگویند چیست؟ ایشان در هر زمانی دائماً خدا را ذکر میکرد؛ یارانش در یک مجلس، ۱۰۰ بار «أستغفر الله» را از او شنیدهاند. پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- میفرمود: (رب اغفر لی وتب علی إنک أنت التواب الرحیم)؛ پروردگارا مرا ببخش و توبهی مرا بپذیر، یقیناً تنها تو بسیار توبهپذیر و مهربانی! و میفرمود: (والله إنی لأستغفر الله وأتوب إلیه فی الیوم أکثر من سبعین مرة)؛ سوگند به خدا من در هر روز بیش از ۷۰ بار از خدا آمرزش میخواهم و به درگاه او توبه میکنم. بیشترین دعایش این بود: (ربنا آتنا فی الدنیا حسنة وفی الآخرة حسنة وقنا عذاب النار)؛ «پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا فرما و ما را از عذاب جهنم محفوظ بدار» و (یا مقلب القلوب ثبّت قلبی على دینک)؛ «ای دگرکون کنندهی دلها قلبم را بر دینت پایدار و استوار بدار!»
ایشان مجلسش را با این دعا خاتمه میداد: (سبحانک اللهم وبحمدک أشهد أن لا إله إلا أنت أستغفرک وأتوب إلیک)؛ خدایا تو از هر عیب و نقصی پاک و منزهی و من مشغول حمد و ستایشت هستم و گواهی میدهم که هیچ معبودی جز تو نیست و از تو آمرزش میخواهم و به سوی تو بازمیگردم و توبه میکنم.
حضرت -علیه الصلاة والسلام- بسیار باحیا و مؤدبتر از دوشیزهای بود که در اندرونی و اتاق خلوت خود حضور داشت و هرگاه از چیزی بدش میآمد از چهرهاش پیدا بود. وی بخشندهترین مردم بود. امکان نداشت چیزی از او خواسته شود و بگوید: نه. ایشان مانند کسی میبخشید که از فقر نمیترسید. رسول الله -صلّی الله علیه وسلّم- میفرمود: «اگر به اندازهی کوه احد طلا داشته باشم، دوست ندارم که بیش از سه شب آن را نزد خود نگه دارم مگر به اندازهی قرض آن را نگه دارم.»
او بردبارترین مردم بود؛ کسی پیش ایشان آمد و بهشدت عبایش را کشید به طوری که بر گردنش اثر گذاشت و با بیادبی با او سخن گفت. پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- به او عنایت نمود و لبخند زد و دستور داد که به او مالی را که خواسته، بدهند.
حضرت -صلّی الله علیه وسلّم- شجاعترین مردم بود. براء بن مالک -رضي الله عنه- – که خود نیز شجاع و دلاور بود – میگفت: سوگند به خدا هرگاه جنگ شدت میگرفت، ما به پیامبر خدا -صلّی الله علیه وسلّم- پناه میبردیم و در میان ما کسی شجاع بود که به هنگام جنگ به او نزدیک باشد؛ چرا که او خیلی به دشمن نزدیک میشد.
رسول الله -علیه الصلوات والبرکات- پناهگاه یاران خویش برای برآوردن نیازهایشان بود؛ برای نمونه، قرض برخی از آنان را مانند بلال پرداخت میکرد و زمینهی ازداوج را برای افراد مجرد فراهم مینمود و جهت میانجیگری برای جابر نزد یک یهودی، سه بار رفت و آمد کرد تا قرضش را برای او به تأخیر اندازد. گاهی زنی نزدش میآمد و از شوهرش شکایت میکرد و به او گوش میداد و گاه مردی از چموشی و سرکشی شترش نزد پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- گلایه داشت و ایشان همراه آن شخص نزد شترش میرفت و [...]
پیامبر -صلّی الله علیه وسلّم- چنان فروتن بود که از این عار نداشت که با بیوهزنی یا بینوایی راه رود و نیازش را برآورده نماید؛ گویند زنی نزدش آمد و گفت من به تو نیازمندم، فرمود: مادر فلان! چند سکه میخواهی بردار تا نیازت را برآورده کنم. پس با او برخاست تا نیازش را رفع کرد.... ایشان زرهی نزد یک یهودی گرو داشت؛ اما تا وقتی که وفات یافت چیزی نداشت که با آن زره را باز پس گیرد.
رسول الله -علیه الصلاة والسلام- با کودکان با مهربانی رفتار مینمود و با آنان بازی میکرد. انس بن مالک -رضي الله عنه- میگوید: «کسی را مهربانتر از رسول خدا -صلّی الله علیه وسلّم- نسبت به زن و فرزند ندیدهام.» وقتی حضرت -صلّی الله علیه وسلّم- از کنار کودکان میگذشت بر آنان سلام میکرد.
نظرات